1
از کجاش برات بگم ؟از اونجايى که گفت برميگرده وهنوزه که هنوزه برنگشته ؟نمى دونم بايد منتظرش بمونم يا فراموشش کنم ...يه دلم ميگه برمى گرده ،يه دلم
ميگه اگه ميخواست برگرده تا حالا برگشته بود ...شد شونزده روز ..شونزده روزى که تک تک ساعتشاشو حس کردم ...هرروز گفتم امروز ديگه مياد
نيومد...فرداش...نيومد...خيلى سخته که تو اوج دلتنگى خوددار باشى ...نذارى کسى به رازت پى ببره ...جورى و جايى گريه کنى که هيچ کس نفهمه
انقدر خدا خدا کردم و نيومد که از خدا هم نا اميد شدم ...
نظرات شما عزیزان: